انفکاکلغتنامه دهخداانفکاک . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) زایل گردیدن کف پای شخصی از جای خود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). زایل گردیدن پای از جای خود. (از اقرب الموارد). ا
وثیلغتنامه دهخداوثی . [ وَ ثا ] (ع مص ) معیوب شدن دست بی آنکه استخوان بشکند. (ناظم الاطباء). معیوب کردن دست را بی آنکه استخوان شکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رگ به رگ شدن . (
جابه جافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. محلبهمحل؛ مکانبهمکان؛ نقطهبهنقطه: ◻︎ آن حکیم خارچین استاد بود / دست میزد جابهجا میآزمود (مولوی: ۴۱).۲. درحال؛ فوراً؛ فیالفور: جابهجا افتاد و مرد.
جالغتنامه دهخداجا. (اِ) معروف است که مکان و مقام باشد. (برهان ). محل . مَعان . مستقر. موضع: عَثار؛ جای هلاک و بدی . خُنُس ؛ جای آهوان . وَأطَه ؛ جای ژرف از آب و جای بلند و مر