از آنچهلغتنامه دهخدااز آنچه . [اَ چ ِ ] (حرف ربط مرکب ) بدان سبب . بدان جهت . بعلت آنکه : با قاضی شیراز هم بد بود از آنچه باری چند، امیر محمود گفته بود که قاضی را وزارت شاید. (تاری
آزادچهرفرهنگ نامها(تلفظ: āzād čehr) (آزاد + چهر = اصل ، نژاد) آزاد چهره ، دارندهی نژاد و گوهر آزاد ، دارای چهرهی آزادگان ؛ نامی که صاحب مرزبان نامه به یکی از کبک هایی که در کوه
نَکِرَهُمْفرهنگ واژگان قرآناز آنچه از آنان ديد ، بدش آمد ( آن را رفتاري غير معهود و نا مأنوس دانست . کلمه نکر هم به معناي زيرکي است و هم به معناي امري دشوار است ، که اذهان آن را نميشناسد
از آنچملغتنامه دهخدااز آنچم . [ اَ چ ِ ] مخفف از آنچه مرا : زمین جز بفرمان تو نسپرم وز آنچم توفرمان دهی نگذرم .فردوسی .