ازگللغتنامه دهخداازگل . [ اَ گ ِ ] (اِ) ازگیل . و در لاهیجان ، کلاردشت و گرگان بنام کُنوس ، کُنُس ، کُندُز، و در کتول باسم کُندُس نامیده میشود. و رجوع به ازگیل شود.
ازگلدیلغتنامه دهخداازگلدی . [ اُ گ َ ] (ترکی ، ص مرکب ) (از: اُز، خود + گلدی ، آمد) دشنامی است که زنان بزنی بی سروپا گویند. بی پدر و مادر. خسیس . فرومایه . بی اصل .
ازگلدیلغتنامه دهخداازگلدی . [ اُ گ َ ] (ترکی ، ص مرکب ) (از: اُز، خود + گلدی ، آمد) دشنامی است که زنان بزنی بی سروپا گویند. بی پدر و مادر. خسیس . فرومایه . بی اصل .
تپیلواژهنامه آزادانبوهی ازگل های شل دریکجا .که معمولاپس ازواژه تیل (گل شل )مورداستفاده قرارمی گیرد.به شکل( تیل و تپیل)
دارزنگنهلغتنامه دهخدادارزنگنه . [ زَ گ ِن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ازگله گرمسیر قبادی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان و اقع در 9هزارگزی جنوب باختری از گله . یک هزارگزی راه فرعی از گ
بانه دارلغتنامه دهخدابانه دار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ازگله (گرمسیری قبادی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 12 هزارگزی شمال ازگله بر کنار مرز ایران و عراق واقع است . نا