ابویوسفلغتنامه دهخداابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) محمدبن کثیربن عطاء یمانی . محدث است و از اوزاعی و معمربن شوذب روایت کند.
ابویوسفلغتنامه دهخداابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) ابن رشید الهمدانی .نزیل دمشق . وفات او به سال 643 هَ . ق . بود. او راست : کتاب اعراب القرآن . و شرح قصیده ٔ شاطبیة قاسم بن فیرة و
ازپلغتنامه دهخداازپ . [ اِ زُ ] (اِخ ) اِزوپ . اِزوپوس . اِسوپُس . فسانه ساز یونانی . وی در اول برده بود و سپس آزاد گشت و در آخر مردم دلف او را بکشتند. وی شخصی نیمه اساطیری است
خنجدهلغتنامه دهخداخنجده . [ خ ُ دِ ] (اِ) سریشمی که ازپوست و سایر مواد حیوانی اخذ شود. (ناظم الاطباء).
waitواژهنامه آزاداوستا:upa-mãnayen] upa-mãn] اوپمانین (اوپمان) -اپمان سانسکریت उपवसति { उपवस् } upavasati { upavas }:اوپوستی
تاناگرالغتنامه دهخداتاناگرا. (اِخ ) شهری به یونان قدیم در «به اوتی » و بر کنار رود «آسوپوس » واقع است . در سال 457 ق . م . اسپارتیها در این شهر بر آتنیها پیروز شدند. این شهر یکی از