عذوللغتنامه دهخداعذول . [ ع َ ] (ع ص ) ملامت کننده . (آنندراج ). بسیار سرزنش کننده مردم را. (از اقرب الموارد).
ازولاللغتنامه دهخداازولال . [ اِ وِ ] (ع مص ) دور گشتن و دور شدن از جای . (منتهی الارب ): ازول الشی ٔ؛ زال . (قطر المحیط).
ابولیلیلغتنامه دهخداابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) محدث است . او از ابی عکاشه و از وی وکیع روایت کند.
ابولیلیلغتنامه دهخداابولیلی . [ اَ ل َ لا ] (اِخ ) معاویةبن یزیدبن ابی سفیان . رجوع به معاویة... شود.
ازولاللغتنامه دهخداازولال . [ اِ وِ ] (ع مص ) دور گشتن و دور شدن از جای . (منتهی الارب ): ازول الشی ٔ؛ زال . (قطر المحیط).
کونجانلغتنامه دهخداکونجان .[ ] (اِخ ) دیهی است ازولایت اعلم همدان و فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر عراقی شاعر از آنجاست . (از تاریخ گزیده چ اروپا ص 822).
پائین رخلغتنامه دهخداپائین رخ . [ رُ ] (اِخ ) بلوکی ازولایت تربت حیدریه ٔ خراسان . قراء آن 62 و مساحت پانزده فرسنگ مربع و مرکز آن قصبه ٔ بُرس است . این ناحیه از شمال به نیشابور و از