ازوسیرلغتنامه دهخداازوسیر. [ ] (اِخ ) یکی از قرای ناحیه ٔ لورا و شهرستانک در ایالت طهران . (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 354).
ابوسعدلغتنامه دهخداابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ادریسی . رجوع به محمد ادریسی شود و بعضی کنیت او را ابوعبداﷲ گفته اند.
ازوسیرلغتنامه دهخداازوسیر. [ ] (اِخ ) یکی از قرای ناحیه ٔ لورا و شهرستانک در ایالت طهران . (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 354).
ثانیلغتنامه دهخداثانی . (اِخ ) تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست :از هجر توام بدیده خون میگردداحوال دلم بی تو زبون میگرددای دوست اگر ترا ببیند ثانی برگرد سرت ببین
زینلغتنامه دهخدازین . [ ] (اِخ ) کیسه دوزبوده و از جمله ٔ خوش طبعان زمان و این مقطع ازوست :با زین که منعت کند از صحبت ناجنس بیگانه چنانی که غم خویش نداری .(مجالس النفائس ، در ذ