اضواجلغتنامه دهخدااضواج . [ اَض ْ ] (ع اِ) ج ِ ضَوج . رؤبة گوید: و حَوفاً من تراغُب ِالاضواج . (از لسان العرب ). ج ِ ضوج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ ضوج ، خم رودبار. (آ
ذَهَبَتْفرهنگ واژگان قرآنرفت (مؤنث ، درعبارت "ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم " چون جمله با فعل شروع شده فعل آن رابا اين که معني جمع مي دهد مفرد مي آوريم)
صفیةلغتنامه دهخداصفیة. [ ص َ فی ی َ] (اِخ ) دختر حُیَّی بن اخطب و یکی از ازواج مطهره ٔ حضرت نبوی است . اصلاً از بنی اسرائیل و اسرای خیبر و زوجه ٔ کنانةبن الحقیق بود و در فتح خیب
ظبیانلغتنامه دهخداظبیان . [ ظَب ْ ] (اِخ ) پدر عالیه است که به قولی از ازواج رسول بود و پیامبر او را طلاق گفت .
خولةلغتنامه دهخداخولة. [ خ َ ل َ ] (اِخ ) بنت هذیل از بنی الحارث . بقولی از ازواج رسول بود و پیغامبر او را طلاق گفت . (یادداشت مؤلف ).
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حکیم الانصاریة الاوسیة. قال ابوعمر ذکرها ابواحمدبن صالح المعری فی ازواج النبی و لم یذکرها غیره و جوز ابن الاثیر ان تکون هی لیلی بنت