لغتنامه دهخدا
ازهاق . [ اِ ] (ع مص ) نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن . نیست و ناپیدا گردانیدن : ازهق اﷲ الباطل َ. || پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پرکردن اناء. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درگذرانیدن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). تیر از نشانه ببردن . (تاج المصادر بیهقی