ازنیالغتنامه دهخداازنیا. [ اُ زُ ] (اِخ ) یکی از نواحی قدیم ایطالیا در ساحل غربی شبه جزیره ٔ مزبور که قوم اُزُن در آنجا مسکن داشتند و پای تخت آن شهر سوئسا اُرونکا بود که اکنون شه
ازدیاددیکشنری فارسی به انگلیسیboost, multiplication, plethora, pressure, proliferation, rise, swell, swelling, up
امتشاعلغتنامه دهخداامتشاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) همه ٔ شیر پستان را دوشیدن . || ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شمشیر بزودی ازنیام برکشیدن . (
شمشیر کشیدنلغتنامه دهخداشمشیر کشیدن . [ ش ِ / ش َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آهیختن و شمشیر از غلاف برآوردن . (ناظم الاطباء). امتخاط. (منتهی الارب ): سل سیف ؛ بیرون آوردن شمشیر ازنیام ح
غرارلغتنامه دهخداغرار. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ، اَغِرَّة. (اقرب الموارد). دم تیر و نیزه و شمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : مگر غبار فتنه را که زمان از زمین بلا انگیخته بود تسکین دهد
فراتر رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت راتر رفتن، پا ازگلیم خود بیرونگذاشتن، پریدن، اضافه ماندن، شورشرا درآوردن، پررویی کردن پا ازحدِخود بیرون بردن، پا ازگلیم دراز کردن، پا ازدایره بیرون