ازلیماملغتنامه دهخداازلیمام . [ اِ ] (ع مص ) ازلئمام . زود برگشتن . (منتهی الارب ). || کوچ کردن . || بر پای شدن چیزی . || بلند برآمدن روز. (منتهی الارب ).- ازلیمام ضُحی ؛ بلند برآ
ادلیماملغتنامه دهخداادلیمام . [ اِ ] (ع مص ) سخت سیاه شدن . (منتهی الارب ). سیاه شدن آدمی و خر. (تاج المصادربیهقی ). || ادلیمام لیل ؛ تاریک شدن شب .
ازریماملغتنامه دهخداازریمام . [ اِ ] (ع مص ) ازرئمام . زاده شدن بچه . || ترنجیده شدن و گرفته شدن . || منقطع شدن گمیز و بازایستادن آن . (منتهی الارب ).
بلندلغتنامه دهخدابلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ ف
ادلیماملغتنامه دهخداادلیمام . [ اِ ] (ع مص ) سخت سیاه شدن . (منتهی الارب ). سیاه شدن آدمی و خر. (تاج المصادربیهقی ). || ادلیمام لیل ؛ تاریک شدن شب .
ازریماملغتنامه دهخداازریمام . [ اِ ] (ع مص ) ازرئمام . زاده شدن بچه . || ترنجیده شدن و گرفته شدن . || منقطع شدن گمیز و بازایستادن آن . (منتهی الارب ).
تاریک شدنلغتنامه دهخداتاریک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تیره شدن . تار گردیدن . تیره گشتن : دجم ؛ تاریک شدن . (منتهی الارب ). ادلماس ؛ سخت تاریک شدن . (منتهی الارب ) : ز جای اندر آمد