آزرمفرهنگ مترادف و متضاد۱. انفعال، حجب، حیا، خجالت، خجلت، شرم، عار ۲. ملایمت، ملاطفت، مهربانی، مهر، نرمی ۳. تقوا، عفت، فضیلت
اذرملغتنامه دهخدااذرم . [ اَ رَ ] (اِ) نمدزین . (اسدی چ پاول هورن ) (فرهنگ اسدی نخجوانی ). رجوع به آدرم و اَدرَم شود.
آزرم جولغتنامه دهخداآزرم جو. [ زَ ] (نف مرکب ) آزرم جوی . دادور. بانصفت . باتقوی و فضیلت طلب . پاسدار خاطرها.عفیف . عفاف خواه . آبروخواه . حرمت دارنده : زمانی همی داشت بر خاک روی ب
آزرم رسیدهلغتنامه دهخداآزرم رسیده . [ زَ رَ / رِ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) منکوب . (زمخشری ). رجوع به آزرم شود.
آزرم چهرفرهنگ نامها(تلفظ: āzarm čehr) (آزرم + چهر = چهره) ، دارای شرم و حیا ، دارای روی مهربان ؛ دارندهی نژاد سالم ؛ اندیشمند و محترم .