اعتبار رفتنلغتنامه دهخدااعتبار رفتن . [ اِ ت ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ارزش و ارج چیزی ازبین رفتن و بها و رونق چیزی نابود شدن : ز رنگ گریه ٔ من رفت اعتبار بهارفکند لاله و اشکم گره بکار بها
برطرف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازبین رفتن، از میان رفتن، زایل شدن ۲. نیستشدن، نابود شدن ۳. مرتفع شدن ۴. حل شدن، فیصله یافتن ۵. تمام شدن، به پایان رسیدن
تلف شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، هدر رفتن (شدن)، ازبین رفتن، ضایع (تباه) شدن، زوال یافتن، نیست شدن