اریکهلغتنامه دهخدااریکه . [ اَ ک َ ] (ع اِ) تخت که در خانه ٔ عروس یعنی حجله نهند. || هرچه که بر آن تکیه زنند و بنشینند از تخت و منصه و فراش . مسند. || تختی و سریری که بر آن حجله
اریکهلغتنامه دهخدااریکه . [ اُ رَ ک َ ] (اِخ ) یکی از دو کوه ((اریکتان )). اصمعی گوید اریکه آبی است بنی کعب بن عبداﷲبن ابی بکر را قرب عفلان . و ابوزیاد گوید از آبهای بنی ابی بکرب
تختفرهنگ مترادف و متضاد۱. اریکه، اورنگ، پات، پیشگاه، سریر، عرش، کرسی، مسند ۲. تختگاه، سلطنتگاه، مرکزحکومت، مقر شاه ۳. صاف، مستوی، مسطح، هموار ۴. کف کفش قسمتزیرین کفش، ۵. تختخواب ۶. اس