اریزلغتنامه دهخدااریز. [ اَ ](ع اِ) بَشک که در شبهای تیرماه بر زمین افتد . شبنم و پشک در شبهای تیرماه . || مهتر قوم . || (ص ) روز سرد.
عريضدیکشنری عربی به فارسیپهن , عريض , گشاد , فراخ , وسيع , پهناور , زياد , پرت , کاملا باز , عمومي , نامحدود
اریزولغتنامه دهخدااریزو. [ اِ زْ زُ ] (اِخ ) اِریجو. نام یکی از رؤسای جمهور وندیک بنام دوج از سال 1632 تا 1645 م . ریاست داشته و آنگاه که کریت (اقریطش ) تحت محاصره ٔ عثمانیان در
اریزهلغتنامه دهخدااریزه . [ اَ زَ ] (اِخ ) شهرکیست باسپانیا، داخل در حدود ارگن ، و در حوالی این شهر غارهائی است که در قدیم مسکون بوده است و بخش غالب این شهر صخره است و رنگ خاک سر
گردنه ٔ آریزلغتنامه دهخداگردنه ٔ آریز. [ گ َ دَ ن َ ی ِ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه سنندج و مریوان میان آره نان و آریز، واقع در 19000هزارگزی سنندج .