اریاحلغتنامه دهخدااریاح . [ اَرْ ] (ع اِ) ج ِ ریح . (منتهی الارب ) (دهار). بادها : ذکرآن اریاح سرد زمهریراندر آن ایام و ازمان عسیر.مولوی .
اِرتاحَدیکشنری عربی به فارسیآسايش پيدا کرد , راحت شد , خوشحال شد , خرسند گشت , شاد شد , مسرور شد , استراحت کرد , آرام گرفت
ریحلغتنامه دهخداریح . (ع اِ) باد. ج ، اَرواح ، اَریاح ، رُیاح ، ریَح .جج ، اَراویح ، اَراییح . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). باد. (ترجمان القرآن ج
ازمانلغتنامه دهخداازمان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زَمَن . (منتهی الارب ). ج ِ زمان . (دهار). روزگارها. وقتها. (غیاث ). اوقات قلیل یا کثیر. (منتهی الارب ) : ذکر آن اریاح سرد زمهریراندر
زمعاتلغتنامه دهخدازمعات . [ زَ م َ ] (ع اِ) ج ِ زمعة . (ناظم الاطباء). || در ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران در ذیل «زمعات بلاد» آرد: یعنی زوائد و فضول بلاد بود به این معنی که خود
زمهریرلغتنامه دهخدازمهریر. [ زَ هََ ] (ع اِ) سختی سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). سرمای بسیار سخت و شدت سرما. (فرهنگ فارسی معین ). سرمای سخت . (غ