کاریدنلغتنامه دهخداکاریدن . [ دَ ] (مص ) کاشتن . (زمخشری ) (آنندراج ). الحرث ، کشت کاریده . (ربنجنی ). حرث کارید. (دستوراللغه ). کاشتن و زراعت و عمل کردن . (ناظم الاطباء). تخم افش