ارهانلغتنامه دهخداارهان . [ اِ ] (ع مص ) گرو کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بگرو نهادن . (کنزاللغات ). || گرو بستن با کسی فرزند خود را: ارهن ولده به . (منتهی الارب )
عرهانلغتنامه دهخداعرهان . [ ع ُ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . و کلمه ٔ آن در عربی شناخته نیست . (از معجم البلدان ).
ارشانفرهنگ نامها(تلفظ: aršān) دلیر ، دلاور ، درست؛ (در اعلام) نام پسر اردشیر دوم و نام پسر ارته باز که یونانیان وی را 'آرسنیس' نوشته اند.
جان احمدلغتنامه دهخداجان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارهان بخش قاین شهرستان بیرجند است در 97 هزارگزی جنوب خاوری قاین ، سرراه اتومبیل رو اسفدان به اسفج واقع شده و محلی است
گران خریدنلغتنامه دهخداگران خریدن . [ گ ِ خ َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به بهای بسیار خریداری کردن . مقابل ارزان خریدن . اِرهان . مغالات . (تاج المصادر بیهقی ).
گرو کردنلغتنامه دهخداگرو کردن . [ گ ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهن دادن . اِسبال . (تاج المصادر بیهقی ). اِرهان . (منتهی الارب ) : نبرد دیو آرزوم از راه آرزو را گرو کنم بگناه .
دایملغتنامه دهخدادایم . [ ی ِ ] (ع ص ) دائم . همیشه . (دهار) (مهذب الاسماء). واجب . پایدار. (ترجمان القرآن جرجانی ). پیوسته . هموار. همواره : بر تو در سعادت هموار باز بادعیش تو