ارهاصلغتنامه دهخداارهاص . [ اِ ] (ع مص ) آماده ٔ چیزی شدن و ایستادن . || ستیهیدن . (منتهی الارب ). || سوده کردن . || سوده گردانیدن سم ستور: ارهصه اﷲ؛ سوده گرداند خدای سم ستوراو ر
ارهاصاتواژهنامه آزادج ارهاص به معنای آماده باش است. ارهاصات به اتفاقات خارق العاده و معجزاتی اطلاق می شود که معمولاً مقارن با ظهور یا ولادت پیامبری اتفاق می افتد؛ مانند خشک شدن دری
ارهابدیکشنری عربی به فارسیدهشت , ترس زياد , وحشت , بلا , بچه شيطان , ارعابگري , ايجاد ترس و وحشت در مردم
ارخاصلغتنامه دهخداارخاص . [ اِ ] (ع مص ) رخصت کردن . اذن دادن . اجازه دادن . روا شمردن . دستوری دادن . || ارزان گردانیدن . (منتهی الارب ). ارزان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ارخا
ارهاصاتواژهنامه آزادج ارهاص به معنای آماده باش است. ارهاصات به اتفاقات خارق العاده و معجزاتی اطلاق می شود که معمولاً مقارن با ظهور یا ولادت پیامبری اتفاق می افتد؛ مانند خشک شدن دری
لنگانیدنلغتنامه دهخدالنگانیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) متعدی لنگیدن . رجوع به لنگیدن شود: خود را لنگانیدن . الارهاص ؛ لنگانیدن ستور. (مجمل اللغة) (تاج المصادر).
اماراتلغتنامه دهخداامارات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَمارة. علامتها و نشانها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) : اگر شغل هارون کفایت شود و ان شأاﷲ که شود، سخت زود که امارات
استدراجلغتنامه دهخدااستدراج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن بسوی چیزی بتدریج . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج . (منتهی الارب ). اندک اندک نزدیک آوردن . پایه پایه برآوردن . |
اعجازلغتنامه دهخدااعجاز. [ اِ ] (ع مص ) عاجز کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). عاجز کردن کسی را. (از منتخب و غیر آن از غیاث اللغات ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (تاج المص