ارمنتلغتنامه دهخداارمنت . [ اَ م َ ] (اِخ ) خرّه ای است به صعید مصر، بین آن و بین قوص در سمت جنوب دو منزل راه است و از آن تا شهر اُسوان نیز دو منزلست . (معجم البلدان ). نام شهری
ارمنستانلغتنامه دهخداارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ
حسنلغتنامه دهخداحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عمر ارمنتی . متولد 687 هَ . ق . شاعر بود و درقوص در 739 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 17).
یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن عبدالمجیدبن علی بن داود هذلی ، ملقب به سراج الدین و معروف به ارمنتی . قاضی و عارف به فقه و ادبیات بود. در ارمنت به سال 644 هَ . ق . به
اسنالغتنامه دهخدااسنا. [ اِ ] (اِخ ) شهریست به اقصای صعید، و پس از آن جز ادفو و اسوان و بلاد نوبه شهری نیست . و آن بر ساحل رودنیل است از جانب غربی و در اقلیم دوم است . طول وی از