ارقمچیواژهنامه آزادطنابی بطول حدود 5 متر و به ضخامت حدود 2 سانتیمتر که چون در بافت ان از ارقام و رنگهای مختلف نخ استفاده می شد به ان ارقمچی میگفتند.در انتهای ان چنبری چوبی بسته می
ارقمیلغتنامه دهخداارقمی . [ اَ ق َ ] (ص نسبی )منسوب به ارقم ، نام مردی و مشهور بدین نسبت عزیزبن طلحةبن عبداﷲبن الارقم الارقمی است . (انساب سمعانی ).
آرامیدیکشنری فارسی به انگلیسیcomposure, moderation, placidity, poise, quiescence, quiet, serenity, smoothness
ارقمیلغتنامه دهخداارقمی . [ اَ ق َ ] (ص نسبی )منسوب به ارقم ، نام مردی و مشهور بدین نسبت عزیزبن طلحةبن عبداﷲبن الارقم الارقمی است . (انساب سمعانی ).
بیش بالیغلغتنامه دهخدابیش بالیغ. (اِخ ) (از: بیش یا بش «ترکی » بمعنی پنج + بالیغ یا بالق «ترکی -مغولی » بمعنی شهر یا قلعه که اغلب در جزء اسامی شهرها می آید) نام شهری بود در ختای مغرب