ارغندهلغتنامه دهخداارغنده . [ اَ غ َ دَ / دِ ] (ص ) ارغند . آلغده . خشمگین . غضبناک . (برهان ). غضبان . خشم آلود. قهرآلود. (برهان ). آشفته و بخشم آمده : گه ارمنده ای و گه ارغنده ای گه آشفته ای و گه آهسته ای . <p class="author
آزغیدهلغتنامه دهخداآزغیده . [ زُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) صاحب صحاح الفرس این صورت را ضبط کرده و بدان معنی خشم آلوده داده است ، و ظاهراً مصحف آرغده یا ارغنده است .
ارمندهفرهنگ فارسی عمیدآرامگیرنده: ◻︎ گه ارمندهای و گه ارغندهای / گه آشفتهای و گه آهستهای (رودکی: ۵۲۹)، ◻︎ چه باید که ارمنده گیتی چنین / پرآشوب گردد ز درد و ز کین (فردوسی۲: ۲۸۳۴).
دژآگاهفرهنگ فارسی عمید۱. بهخشمآمده.۲. بداندیش.۳. بددل.۴. بدخو؛ تندخو.۵. نادان و بیتربیت.۶. ظالم؛ ستمگر: ◻︎ دژآگاهمردی چو دیوی سترگ / سپاهی به کردار ارغندهگرگ (فردوسی: ۸/۱۵).