ارغمجلغتنامه دهخداارغمج . [ اَ غ َ ] (اِ) نخ بافندگی و نساجی که تار هم گویند و در عربی سدا گویند. (شعوری ). مقابل لحمة.
ارغمه الغتنامه دهخداارغمه ا. [ اَ غ َ م َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) خشم کند بر او خدا. (منتهی الأرب ).
ارغجلغتنامه دهخداارغج . [ اَ غ َ / غ ِ ] (اِ)ارغچ . پتیاره ای است که بر هر درخت بپیچد خشک کند و آنرا سرندونونج نیز گویند. (جهانگیری ). گیاهی است که بر درخت پیچد و گاه باشد که در