ارغاءلغتنامه دهخداارغاء. [ اِ ](ع مص ) ببانگ و فریاد آوردن . (منتهی الأرب ). ببانگ آوردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). ببانگ آوردن شتر. (زوزنی ). || ناقه دادن کسی را. (منتهی الأر
ارقاءلغتنامه دهخداارقاء. [ اَ رِق ْ قا ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیق . بندگان . مملوکان : نخاس ... کنیزکی را بر دیگری مزیّت میدهد و چون از وی وجه رجحان و مزیّت این بر آن میطلبیم آنچ بکثر
ارقاءلغتنامه دهخداارقاء. [ اِ ] (ع مص ) خشک و ساکن گردانیدن اشک را. (منتهی الأرب ). واایستادن خون و اشک . (تاج المصادر بیهقی ). استادن اشک و خون . (زوزنی ). || ارقاء عَرَق ؛ برد
ارقاعلغتنامه دهخداارقاع . [ اِ ] (ع مص ) حماقت آوردن . (منتهی الأرب ). احمقی نمودن . || اِرقاع ثوب ؛ درپی خواه شدن جامه . (منتهی الأرب ). محتاج وصله و رقعه گشتن لباس .