آرزوفرهنگ مترادف و متضادآرمان، اشتیاق، امل، امید، انتظار، بویه، تمایل، تمنا، چشمداشت، خواست، خواهش، رجا، رغبت، شوق، غبطه، کام، گرایش، مراد، مطمع، مقصود، منیه، میل، وایه، هوی
وخاملغتنامه دهخداوخام . [ وَ ] (ع ص ) ارض وخام ؛ زمین گیاه ناگوارنده ناک . (منتهی الارب )زمینی که گیاه آن ناگوارنده باشد. (ناظم الاطباء).
شقذانلغتنامه دهخداشقذان .[ ش ِ ] (ع اِ) حشرات الارض و هوام و جانوران ریزه ٔ زمینی . || جانوران خزنده و گزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گرگ
ورخةلغتنامه دهخداورخة. [ وَ رِ خ َ ] (ع ص ) ارض ورخة؛ زمین درهم پیچیده گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورخ شود.
علولغتنامه دهخداعلو. [ ع ُ ل ُوو ] (ع مص ) سوار شدن بر چهارپا و امثال آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): علا الدابة. || غلبه کردن و مقهور ساختن . (از اقرب الموارد). || ز
واصلغتنامه دهخداواص . [ صِن ْ ] (ع ص ) نبت واص ؛ گیاه با هم نزدیک و درهم . (منتهی الارب ). ارض واصیةالنبات ؛ ای متصله . (از اقرب الموارد).