ارمیهلغتنامه دهخداارمیه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) اورمیه . ارومیه . شهری بزرگ و قدیم در آذربایجان ، بین آن و دریاچه ٔ ارمیه قریب سه یا چهار میل است وچنانکه گمان برده اند این شهر، شهر ز
ارشینفرهنگ نامها(تلفظ: aršin) دوستترین ؛ (در اعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان خود به درایت و کاردانی مشهور بوده است .
headingدیکشنری انگلیسی به فارسیعنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، سرنامه، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ
headingsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرفصل ها، عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، سرنامه، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ
رشالغتنامه دهخدارشا. [ رِ ] (از ع ، اِ) رشاء. بند دلو. رسن دلو. ج ، ارشیة. (یادداشت مؤلف ). رسن . (غیاث اللغات ). رجوع به رشاء شود.
اشکانیانلغتنامه دهخدااشکانیان . [ اَ ] (اِخ ) هیاطله . اشغانیة. (دمشقی ). پارتها. آرشیها. لقب سلطنت سوم از ملوک عجم که بعد از سلطنت سکندر ذوالقرنین قریب یکصد و شصت سال فرمانروا بودن
رشاءلغتنامه دهخدارشاء. [ رِ ] (ع اِ) ریسمان و ریسمان دول . (ناظم الاطباء). رسن دلو، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).رسن دلو. (دهار). ریسمان ، و گویند ریسمان دلو. ج ، اَرْ