۱. بزرگتر؛ برومندتر: پسر ارشد.
۲. کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است: مقام ارشد.
بزرگتر، فرازین، ارجمند، برتر، سرآمد
۱. بزرگ، کاپیتان، مبصر
۲. بزرگتر، مسنتر ≠ کهتر
above, chief, better, big, doyen, elder , first, general, head, high, major, paramount, pre-, proto-, ranking, senior, superior, top