عرشلغتنامه دهخداعرش . [ ع َ ] (ع مص ) ساختن بنا را از چوب . (از منتهی الارب ). ساختن خانه را از چوب . (از ناظم الاطباء). ساختمانی از چوب ساختن . (از اقرب الموارد). || تا صید رس
ارشاشلغتنامه دهخداارشاش . [ اِ ](ع مص ) فراخ شدن زخم و پراکنده شدن خون آن . (منتهی الأرب ): ارشاش طعنة. || ارشاش سماء؛ خُرد باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). باران ریزه باریدن آسما
آرشیلغتنامه دهخداآرشی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به آرش پهلوان .- تیر آرشی ؛ تیری سخت دورپرتاب : بزیر پی آن که هست آتشی که سامیش گرز است و تیر آرشی . فردوسی .منسوب به آرش سرسلسله
ارشانواژهنامه آزادبه فتحه الف ارش: باهوش , زیرک , دانا + ان=باهوش ترین , داناترین , عاقل ترین نام پسر اردشیر پادشاه هخامنشى و شاهزاده دلیل و شجاع ایرانى