ارسطکاسلغتنامه دهخداارسطکاس . [ اَ رِ طُ ] (اِخ ) یکی از علماء موسیقی . او راست : کتاب الریموس دریک مقاله . کتاب الایقاع در یک مقاله . (ابن الندیم ).
اِرْتِکاسدیکشنری عربی به فارسیپاسخ , عکس العمل , واکنش , رفلکس , بازگشت , برگشت , رجعت , رو به وخامت گذاشتن , گرفتاري مجدد
ارتکاسلغتنامه دهخداارتکاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگونسار شدن . || افتادن . (منتهی الارب ). بیفتادن . || انبوهی کردن . (منتهی الارب ). فراهم آمدن . || بازگشتن بچیزی که از آن خلاص یاف
ارساسلغتنامه دهخداارساس . [اَ ] (اِخ ) اشک نام مؤسس سلطنت پارت بزبانهای اروپائی . رجوع به ارشک شود.
ارساماسلغتنامه دهخداارساماس . [ اَ ] (اِخ ) یکی از فرماندهان و سرداران کوروش بزرگ . (ایران باستان ص 356).