ارسطرخسلغتنامه دهخداارسطرخس . [ اَ رِ طَ خ ُ ] (اِخ ) منجم مشهور یونانی ، متولد در شامس . وی در حدود نیمه ٔ مائه ٔ سوم قبل از میلاد میزیست . او بر آن بود که کره ٔ زمین بدور محور خو
ارسترخسلغتنامه دهخداارسترخس . [ ] (اِخ ) (بهین شاهزادگان ) از ساکنان تسالونیکی و همکار و همقطارامین پولس حواری بود. (اعمال رسولان 20: 4 و 27: 3 فلیمون 24). حیات وی بواسطه ٔ شورشی ک
ارسطوخسلغتنامه دهخداارسطوخس . [ ] (اِخ ) یونانی . او راست : کتاب الشمس و القمر. (کشف الظنون ). رجوع به ارسطوخسنوسیه شود.
ارسطوخسنوسیهلغتنامه دهخداارسطوخسنوسیه . [ اَ رِ ؟ ] (اِخ ) (از فارابی ) شاید مصحف ارسطوخنس . فیلسوف و موسیقی دان یونانی ، متولد در تارانت در حدود 350 ق . م . وی تلمیذ اَریُست بود و بتقل
ارشطرخشلغتنامه دهخداارشطرخش . [ ] (اِخ ) حاج خلیفه گوید که اصل اسم وی ارشطو به معنی صالح و ارخش بمعنی رئیس است ، پس این دو را ترکیب کردند و واو و الف را بتخفیف ساقط کردند. او راست
اسکندرانیلغتنامه دهخدااسکندرانی . [ اِ ک َ دَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به اسکندریه . (سمعانی ). || نوعی پارچه بوده است که شاید از آن کفن نیز می کرده اند : اگر اسکندری دنیای فانی کند بر
نصیرالدین طوسیلغتنامه دهخدانصیرالدین طوسی . [ ن َ رُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) محمدبن فخرالدین محمدبن حسن ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به استادالبشر و عقل حادی عشر و خواجه ، مشهور ومعروف
ارسطوخسلغتنامه دهخداارسطوخس . [ ] (اِخ ) یونانی . او راست : کتاب الشمس و القمر. (کشف الظنون ). رجوع به ارسطوخسنوسیه شود.
ارسطوخسنوسیهلغتنامه دهخداارسطوخسنوسیه . [ اَ رِ ؟ ] (اِخ ) (از فارابی ) شاید مصحف ارسطوخنس . فیلسوف و موسیقی دان یونانی ، متولد در تارانت در حدود 350 ق . م . وی تلمیذ اَریُست بود و بتقل