ارزیابی سلامتhealth assessmentواژههای مصوب فرهنگستانهر اقدامی برای شناسایی نیازهای ویژۀ بخشی از مردم و چگونگی تأمین این نیازها از سوی مراکز ارائهکنندۀ خدمات سلامت
ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
ارزیابیدیکشنری فارسی به انگلیسیappraisal, assessment, conspectus, estimate, estimation, evaluation, measure, valuation
ویزیتفرهنگ فارسی عمید۱. بررسی پزشکی برای ارزیابی سلامت فرد یا تشخیص نوع بیماری او.۲. پولی که پزشک در ازای معاینۀ فرد دریافت میکند.
ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
ارزیابیدیکشنری فارسی به انگلیسیappraisal, assessment, conspectus, estimate, estimation, evaluation, measure, valuation
دستگاه ارزیابیevaluator equipmentواژههای مصوب فرهنگستانتجهیزات رایانهای برای مقایسۀ خروجی حسگر واقع در دو سر محورشمار
ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
چاه ارزیابیappraisal wellواژههای مصوب فرهنگستانچاهی که پس از کشف یک منبع، برای تعیین وسعت یا توان تولید آن منبع حفر میشود