ارزنگانلغتنامه دهخداارزنگان . [ اَ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در ارمن . (آنندراج ). رجوع به ارزنجان شود.
ارزنگیانواژهنامه آزادبرگرفته از ارزنگ یا اَرژَنگ؛ نام کتاب مانی که دارای انواع نقش و نگار بوده و به موجب آن مانی ادعای پیغمبری داشت. (لغتنامۀ دهخدا)
ارتنگلغتنامه دهخداارتنگ . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ارژنگ . ارثنگ . (آنندراج ). ارزنگ . (آنندراج ). نام کتاب مصور منسوب به مانی . کتابی است در اشکال مانی بصورتهای عجیب . (فرهنگ اسدی نخجو
ارزنگویش اصفهانی تکیه ای: arzen / gârs طاری: arzun طامه ای: arzan طرقی: arzun / gârsak کشه ای: arzun نطنزی: arzun
ارزنگیانواژهنامه آزادبرگرفته از ارزنگ یا اَرژَنگ؛ نام کتاب مانی که دارای انواع نقش و نگار بوده و به موجب آن مانی ادعای پیغمبری داشت. (لغتنامۀ دهخدا)
ارزنگانلغتنامه دهخداارزنگان . [ اَ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در ارمن . (آنندراج ). رجوع به ارزنجان شود.
ارزنجانلغتنامه دهخداارزنجان . [ اَ زَ ] (اِخ ) ارزنگان . ارذنکان . (معجم البلدان ). شهریست به روم . (منتهی الأرب ). شهریست طیب و مشهور و نزه و پرنعمت و جمعیت . و آن از بلاد ارمینی
ارتنگلغتنامه دهخداارتنگ . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ارژنگ . ارثنگ . (آنندراج ). ارزنگ . (آنندراج ). نام کتاب مصور منسوب به مانی . کتابی است در اشکال مانی بصورتهای عجیب . (فرهنگ اسدی نخجو
گانلغتنامه دهخداگان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و