ارزقلغتنامه دهخداارزق . [ اَ زَ ] (ص ) مقلوب کلمه ٔ ازرق . رجوع به ازرق شود. || آب صافی . (شمس اللغات ) و غلط است .
اللهم ارزقنالغتنامه دهخدااللهم ارزقنا. [ اَل ْ لا هَُ م ْ مَرْ زُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بارخدایا ما را روزی کن . در مقام آرزو کردن چیزی بر زبان آرند.
اللهم ارزقنالغتنامه دهخدااللهم ارزقنا. [ اَل ْ لا هَُ م ْ مَرْ زُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بارخدایا ما را روزی کن . در مقام آرزو کردن چیزی بر زبان آرند.
آبیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارزق، کبود، لاجورد، نیلگون ۲. بحری، دریایی ۳. آبزی ۴. خالو، دایی ≠ دیمی، دیم ۵. خشکی ۶. هوازی