آرزومندانهلغتنامه دهخداآرزومندانه . [ رِ م َ دا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بحال آرزومندی . چون آرزومند.
فرانامۀ آرزومندانهaspirational scenarioواژههای مصوب فرهنگستانفرانامهای که در آن مشارکتکنندگان با ترسیم چشماندازی مشترک و قابل اعتماد و مطلوب، مسیرهای منتهی به آیندۀ دلخواه را توصیف میکنند
آرزومندانهلغتنامه دهخداآرزومندانه . [ رِ م َ دا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بحال آرزومندی . چون آرزومند.
مشتاق وارلغتنامه دهخدامشتاق وار. [م ُ ] (ق مرکب ) مشتاق مانند. آرزومندانه : گفت روزی میشدم مشتاق وارتا ببینم در بشر انوار یار.مولوی (مثنوی چ خاور ص 169).
احتراماواژهنامه آزادارجمندانه. "احتراما به استحضار می رساند" به پارسی می شود "ارجمندانه به آگاهی می رساند". ضمن احترام.