ارزبهلغتنامه دهخداارزبه . [ اِ زَب ْ ب َ ] (ع اِ) کلوخ کوب . تخماق کلوخ کوب آهن یا عام است . (منتهی الأرب ). کوبین که به آن چیزی را کوبند.
عرزبیلغتنامه دهخداعرزبی . [ ع َ زَ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به عرزب که نام مردی است . (از سمعانی ). رجوع به عرزب شود.
ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
مرزبةلغتنامه دهخدامرزبة. [ م ِ زَ ب َ / م ِ زَب ْ ب َ ] (ع اِ)کلوخ کوب . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دستور الاخوان )(از متن اللغة). تخماق . || آهن کوب حدادان .(منتهی الارب ). مطرقه ٔ آهنگران . اِرزبّة. (از متن اللغة). پتک : مع کل فار