اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) رئیس قراولان مخصوص خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی . وی در سال 466 ق .م . کنگاشی بر ضد شاه ترتیب داده خواجه ای را میتری دات (مهرداد) نام در آ
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) آفدم یا افدم آخرین پادشاه اشکانی : و اردوان را در سیرالملوک آذروان نوشتست آفدم یعنی آخر. (مجمل التواریخ و القصص ص 32). رجوع به اردوان
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن اشکانان . رجوع به اردوان بزرگ و مجمل التواریخ و القصص ص 32 شود.
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن ایلاووس مسعودی در مروج الذهب بنقل از ابوعبیدة معمربن المثنی التیمی (دربعض نسخ الیمنی ) نام نهمین پادشاه اشکانی را ایلاووس بن اردوا
اردوان اوللغتنامه دهخدااردوان اول . [ اَ دَ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی و او اشک سوم است . وی پس از پدر خود تیرداد (متوفی به سال 214 ق .م .) بتخت نشست . در باب اسم او تردید هست
اردوان پنجملغتنامه دهخدااردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوش
اردوانشاهلغتنامه دهخدااردوانشاه . [اَ دَ ] (اِخ ) (امیر...) از سرکشان عصر شاه اسماعیل صفوی در غرجستان . رجوع به حبط ج 2 صص 365-370 شود.
اردوانیانلغتنامه دهخدااردوانیان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اشکانیان . پادشاهان پارت . اردوانیون : همگان او [ اشک ] را معظم داشتندی و مقدم دانستندی و نامه و سخن او را حرمت نهادندی بحکم آنکه ا
اردوانیونلغتنامه دهخدااردوانیون . [ اَ دَ نی یو ] (اِخ ) اشکانیان . پادشاهان پارت . اردوانیان . این نام را ابن اثیر یاد کرده است و ابن خلدون گوید ایشان انباط سواد باشند و مسعودی گوید
اردوان اوللغتنامه دهخدااردوان اول . [ اَ دَ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی و او اشک سوم است . وی پس از پدر خود تیرداد (متوفی به سال 214 ق .م .) بتخت نشست . در باب اسم او تردید هست
اردوان پنجملغتنامه دهخدااردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوش
آرتوانواژهنامه آزاداردوان؛ در اوستا نیز با تلفظ به شکل ارتوان به کار رفته است. از نام های ایران باستان.
اردوانیانلغتنامه دهخدااردوانیان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اشکانیان . پادشاهان پارت . اردوانیون : همگان او [ اشک ] را معظم داشتندی و مقدم دانستندی و نامه و سخن او را حرمت نهادندی بحکم آنکه ا
اردوانشاهلغتنامه دهخدااردوانشاه . [اَ دَ ] (اِخ ) (امیر...) از سرکشان عصر شاه اسماعیل صفوی در غرجستان . رجوع به حبط ج 2 صص 365-370 شود.