ارتقا

'erteqā

معنی

۱. پیشرفت؛ ترقی.
۲. به پایۀ بالاتر رسیدن.

مترادف

برکشی، پیشرفت، ترفیع، ترقی، صعود ≠ تنزل

برابر پارسی

پیشرفت

جست‌وجوی دقیق

ارتقا

فرهنگ فارسی عمید

۱. پیشرفت؛ ترقی.۲. به پایۀ بالاتر رسیدن.

ارتقا

upgrading 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فرایند جانشین کردن سخت‏افزارها یا نرم‏افزارهای جدید به جای اجزای سامانۀ قدیمی، برای روزآمد کردن آن سامانه

ارتقا

جست‌وجوی هم‌آوا

ارتقاء

ارتقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بالا رفتن . (غیاث ). بر بالا رفتن . ببالا برشدن . بررفتن . بلند برآمدن .رقی . (زوزنی ). برشدن . سمو. رفعت . صعود : از زمینم برکشید او تا سماهمره او گشته بودم ز ارتقا. مولوی .چون شعیب آگاه

ارتکاء

لغت‌نامه دهخدا

ارتکاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اعتماد. اعتماد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِتکال .

ارتقاء

دیکشنری فارسی به عربی

تدريج

ارتقائ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

advancement, gentrification

ارتقاء

فرهنگ فارسی معین

( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برآمدن ، بلند شدن . 2 - (اِمص .) صعود.

جست‌وجوی مشابه

ارتقاء

لغت‌نامه دهخدا

ارتقاب

لغت‌نامه دهخدا

ارتقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (صراح ) (منتهی الارب ). چشم داشتن چیزی یا کسی را. انتظار. ترقب . (صراح ). || بالا برآمدن . || دیدبانی کردن . (منتهی الارب ).