ارتقلغتنامه دهخداارتق . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن اکسب یا اکسک جدّ ملوک ارتقیة. وی مردی از ترکمانان بود و بر حلوان و جبل مسلط شد و آنگاه که از فخرالدوله ابی نصر محمدبن جهیر بازبرید،
آرتقلغتنامه دهخداآرتق . [ ت ِ ] (اِخ ) نام ایستگاهی در حدود ایران و روس که از آب گلریز آبیاری می شود.
ارتق ارسلانلغتنامه دهخداارتق ارسلان . [ اُ ت ُ اَ س َ ](اِخ ) رجوع به نصیرالدین ارتق ارسلان المنصور شود.
ارتق بوکالغتنامه دهخداارتق بوکا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن تولی خان بن چنگیزخان . از امرای مغول پدر ارغینه خاتون (زوجه ٔ قراهلاکو) و از اجداد ارپاخان . رجوع به حبط ج 2 ص 18، 27، 76، 77 ش
ارتق ارسلانواژهنامه آزادزنده گی نامه آرتق: درولسوالی اندخوی ولایت فاریاب دریک خانواده روشن فکرچشم به دنیا گشود.وعلاقه زیاد دررشته پهلوانی داشته وهمچنان ارتق یک مرد پهلوان وقوی بوده است
ارتق ارسلانلغتنامه دهخداارتق ارسلان . [ اُ ت ُ اَ س َ ](اِخ ) رجوع به نصیرالدین ارتق ارسلان المنصور شود.
ارتق بوکالغتنامه دهخداارتق بوکا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن تولی خان بن چنگیزخان . از امرای مغول پدر ارغینه خاتون (زوجه ٔ قراهلاکو) و از اجداد ارپاخان . رجوع به حبط ج 2 ص 18، 27، 76، 77 ش
ارتق ارسلانواژهنامه آزادزنده گی نامه آرتق: درولسوالی اندخوی ولایت فاریاب دریک خانواده روشن فکرچشم به دنیا گشود.وعلاقه زیاد دررشته پهلوانی داشته وهمچنان ارتق یک مرد پهلوان وقوی بوده است
ارتقیهلغتنامه دهخداارتقیه . [ اُ ت ُ قی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از امرای دیاربکر (495 - 712 هَ . ق .). ارتق بن اکسب مؤسس این سلسله یکی از سرداران لشکری ترکمان قشون سلجوقی بود که چو