ارتفافلغتنامه دهخداارتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ارتفاف لون ؛ درخشیدن و روشن گردیدن رنگ و گونه ٔ کسی . (منتهی الارب ).
ارتفاعلغتنامه دهخداارتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاستن . برخاستن . بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ). نشوص . (تاج المصادر). بلند گردیدن . رَفع. بالا آمدن . برآمدن . از
ارتفاعدیکشنری عربی به فارسیفرازا , بلندي , ارتفاع , فراز , منتها درجه , مقام رفيع , منزلت , جاي بلند وبرامدگي , ترفيع , رفعت , جاي مرتفع , اسمان , عرش , تکبر , دربحبوحه , ارتفاعات , عظمت
ارتجافدیکشنری عربی به فارسیبال زني دسته جمعي , لرزش , اهتزاز , بال و پر زني , حرکت سراسيمه , بال بال زدن(بدون پريدن) , لرزيدن , در اهتزاز بودن , سراسيمه بودن , لرزاندن
ارتفاعلغتنامه دهخداارتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاستن . برخاستن . بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ). نشوص . (تاج المصادر). بلند گردیدن . رَفع. بالا آمدن . برآمدن . از