ارتفاع فشاریpressure altitude 1واژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی که بر حسب فشار از سطح دریای آزاد و در مقایسه با فشار استاندارد 2/1013 میلیبار اندازهگیری میشود
ارتفاع فشاری اتاقکcabin altitude, cabin pressureواژههای مصوب فرهنگستانارتفاع متناسب با فشار درون اتاقک
ارتفاع فشارسنجشیbarometric elevationواژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی که از اندازهگیری فشار جوّی با فشارسنج به دست میآید متـ . ارتفاع فشارسنجی
ارتفاعلغتنامه دهخداارتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاستن . برخاستن . بلند شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ). نشوص . (تاج المصادر). بلند گردیدن . رَفع. بالا آمدن . برآمدن . از
ارتفاعدیکشنری عربی به فارسیفرازا , بلندي , ارتفاع , فراز , منتها درجه , مقام رفيع , منزلت , جاي بلند وبرامدگي , ترفيع , رفعت , جاي مرتفع , اسمان , عرش , تکبر , دربحبوحه , ارتفاعات , عظمت
شیر ارتفاعحساسaltimetric valveواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای حساس به افزایش ارتفاع فشاری اتاقک هواگرد تحتِفشار که در افت فشار مشخصی دهانپوش(mask)های اکسیژن را رها میکند
سقف 1ceilingواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل هوایی] بیشترین ارتفاع فشاریِ قابلدستیابی هواپیما [علوم جَوّ] ارتفاع پایینترین لایۀ ابر یا هر پدیدۀ جوّیِ مانع دید
تنظیم فرازیابaltimeter settingواژههای مصوب فرهنگستانتنظیم زیرمقیاس فرازیاب فشاری با استفاده از فشار جوّ برای نشان دادن ارتفاع هواپیما از سطح مرجع معین
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرا
ارتفاع فشارسنجشیbarometric elevationواژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی که از اندازهگیری فشار جوّی با فشارسنج به دست میآید متـ . ارتفاع فشارسنجی