اربدادلغتنامه دهخدااربداد. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) اربیداد. خاکسترگون و تیره رنگ شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیاه با خالهای قرمز شدن . (از اقرب الموارد).
ارمدادلغتنامه دهخداارمداد. [ اِ م ِ] (ع مص ) بدرد آمدن چشم . (منتهی الأرب ). || خاکسترگون شدن . (زوزنی ) (منتهی الأرب ). اربداد.
خاکسترگون شدنلغتنامه دهخداخاکسترگون شدن . [ ک ِ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به رنگ خاکستری درآمدن . خاکستری رنگ شدن . اِرمِداد. اِربِداد. (اقرب الموارد). اغبساس . (اقرب الموارد) (المنجد). اغبیساس . (اقرب الموارد).