اربعلغتنامه دهخدااربع. [ اَ ب َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربعة. || چهارگانه .- امهات اربع . رجوع به امهات شود.- تسبیحات اربع . رجوع به تسبیحات شود.- جنات اربع . رجوع به جنات شود.
اربابلغتنامه دهخداارباب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَب ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رَب ّ شود. خدایان . پروردگاران : و لایأمرکم أن تتخذوا الملائکة والنبیین أرباباً..
ارباب(کارکنان )گویش تهرانینوکر، کلفت، ندیم، ندیمه، باغبان، دربان، مهتر، کالسکهچی، زیندار، آشپز، آبدار، فراش، کنیز، غلام، دده، لله، دایه، چراغچی، انباردار، لباسدار، کتابخوان، امین حضو