حرادهلغتنامه دهخداحراده . [ ] (اِخ ) نام یکی از منازل بنی اسرائیل است در دشت (تورات سفر اعداد 33:24 و 25) و دور نیست که همان کوه حراده باشد که در وادی عین واقع، و تخمیناً بقدر سفر یک روزه از ع
حراضةلغتنامه دهخداحراضة. [ ح َ / ح ُ ض َ ] (اِخ ) آبیست بنزدیک مدینه مر بنی جشم را. (منتهی الارب ). آبیست ازآن جشم بن معاویه در جهت نجد. || چشمه ای است نزدیک حوراء. (معجم البلدان ).
حراضةلغتنامه دهخداحراضة. [ ح ُ ض َ ] (اِخ ) بازاری در کوفه بود که در آن اشنان میفروختند. (معجم البلدان ).
ارادهلغتنامه دهخدااراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آنرا و صواب بودن بآنچه اراده کرده ای . (تاری
ارادهفرهنگ فارسی عمید۱. نیرویی ارادی و نفسانی که شخص را برای رسیدن به هدف وادار به انجام عمل میکند.۲. خواست؛ میل؛ قصد.۳. تصمیم جدّی.۴. (تصوف) علاقۀ درونی سالک برای رسیدن به حق و حقیقت.
ارادهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackbone, decision, determination, purpose, resoluteness, resolution, resolve, single-mindedness, stability, volition, wheel, will, willpower
فارادهلغتنامه دهخدافاراده . [ دِ ] (اِخ ) مایکل . شیمیدان و فیزیکدان انگلیسی . در بیست ودوم سپتامبر 1791م . در نوینگتن بدنیا آمد. پدر و مادرش اهل یورکشایر بودند و چون پدر وی در لندن آهنگری پیشه کرد خانواده ٔ او بدان شهر کوچ کرد. مایکل در چهارده سالگی شاگرد صحاف
ارادهلغتنامه دهخدااراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آنرا و صواب بودن بآنچه اراده کرده ای . (تاری
ارادهفرهنگ فارسی عمید۱. نیرویی ارادی و نفسانی که شخص را برای رسیدن به هدف وادار به انجام عمل میکند.۲. خواست؛ میل؛ قصد.۳. تصمیم جدّی.۴. (تصوف) علاقۀ درونی سالک برای رسیدن به حق و حقیقت.