ارادهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackbone, decision, determination, purpose, resoluteness, resolution, resolve, single-mindedness, stability, volition, wheel, will, willpower
ارادهلغتنامه دهخدااراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف
عرادهلغتنامه دهخداعراده . [ ع َرْ را دَ ] (ع اِ) نوعی از آلات جنگ و قلعه گیری است و آن آلتی باشد کوچکتر از منجنیق که بدان سنگ بر سر خصم اندازند. (غیاث اللغات ). و آن را حصارگشای
عرادهفرهنگ انتشارات معین(عَ دِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - از ابزارهای جنگ شبیه به منجنیق که در قدیم برای پرتاب سنگ ازآن استفاده می کردند. 2 - واحد شمارش توپ .
عرادهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. واحد شمارش توپ.۲. [قدیمی] از آلات جنگی شبیه منجنیق که برای پرتاب کردن سنگ به کار میرفته.