rendersدیکشنری انگلیسی به فارسیارائه می دهد، ارائه دادن، دادن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن
نشان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط مایش دادن، نمایاندن، ارائه دادن (کردن)، درویترین گذاشتن، پردهبرداری کردن، رو کردن، بروز دادن، برملا کردن، بهنمایش گذاشتن، درمعرض دیدقرار دا
putدیکشنری انگلیسی به فارسیقرار دادن، پرتاب، گذاشتن، انداختن، ارائه دادن، تقدیم داشتن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، بفعالیت پرداختن، بکار بردن، ترغیب کردن، ثبت کردن، تعویض کردن
ارائةلغتنامه دهخداارائة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) نمودن . (غیاث ). بنمودن . نشان دادن .- ارائه دادن و ارائه کردن ؛ نمودن . نشان دادن .- ارائه ٔ طریق ؛ راه نمودن . رهبری .راهنمائی . ره
عرض دادنلغتنامه دهخداعرض دادن . [ ع َ دَ ] (مص مرکب ) نشان دادن . نمودن . ارائه دادن . به معرض نهادن : قریب صد و پنجاه هزار سوار لشکر سلطان عرض داده بودند بیرون پیاده که صدهزار دیگر