ارلغتنامه دهخداار. [اَ / اَرر ] (اِ) مخفّف ارّه (درودگری ). (برهان ):نه من بیش دارم ز جمشید فرّکه ببرید بیور میانش به ارّ. فردوسی .به یزدان که او داد دیهیم و فرّاگر نه میانش ب
عرلغتنامه دهخداعر. [ ع ُرر ] گر. عَرّ. عرّه . با فتح اول جرب است و بضم اول قروحی است در اعناق ابل و فصلان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). قرحه هایی در گردن شتر. || جرب . (از ا
عرلغتنامه دهخداعر. [ ع َرر ] (ع اِ) جرب . || عیب . || شر. || آنکه زود از شیر گرفته شود. (از اقرب الموارد). کودکی که زود از شیر باز داشته شود یا عام است . (ناظم الاطباء). || کر
عرلغتنامه دهخداعر. [ ع َرر ] (ع مص ) به بدی انداختن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آلودن کسی را به بدی . (منتهی الارب ). || رسانیدن کسی را به مکروهی . || از بیخ
آرلغتنامه دهخداآر. (پسوند) -ار. اداتی است که عقیب مفرد غائب از ماضی درآید و آن را گاه بدل به اسم مصدر کند چون گفتار، کردار، رفتار، جستار، دیدار و گاه بدل بوصف فاعلی چون خواستا
ار زانلغتنامه دهخداار زان . [ اَ ] (حرف ربط + حرف اضافه + صفت / ضمیر) مخفف ِ ((اگر از آن )). (مؤید الفضلاء).
آرشیداواژهنامه آزادآر به معنای آریایی و شید به معنای خورشید و آرشیدا به معنای خورشید آریایی می باشد مادر آریایی بانوی خورشید ، بانوی پاکی ، نورانی آریایی درخشان؛ واژۀ مرکب از آر و
ارتنگلغتنامه دهخداارتنگ . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ارژنگ . ارثنگ . (آنندراج ). ارزنگ . (آنندراج ). نام کتاب مصور منسوب به مانی . کتابی است در اشکال مانی بصورتهای عجیب . (فرهنگ اسدی نخجو