عزهللغتنامه دهخداعزهل . [ ع ِ هََ ل ل ] (ع ص ) فارغ از هر چیزی . (منتهی الارب ). فارغ . (اقرب الموارد).
عزهللغتنامه دهخداعزهل . [ ع َ هََ ] (ع ص ، اِ) مرد دودله و مضطرب . (منتهی الارب ). مرد مضطرب . (از اقرب الموارد). || کبوتر نر، یا چوزه ٔ آن . (منتهی الارب ). ذکر و نر از کبوتر،
عزهللغتنامه دهخداعزهل . [ ع ِ هَِ ] (ع ص ، اِ) مرد دودله و مضطرب . (منتهی الارب ). مرد مضطرب . (از اقرب الموارد). || کبوتر یا چوزه ٔ آن . (منتهی الارب ). ذکر و نر از کبوتر،و گوی
أذْهَلَدیکشنری عربی به فارسیگيج کرد , سرآسيمه کرد , متحير کرد , پريشان کرد , مبهوت کرد , دستپاچه کرد , حيرت زده کرد , مات و مبهوت کرد