اذهانلغتنامه دهخدااذهان . [اِ ] (ع مص ) فراموشانیدن از... || مشغول کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مشغول کردن از: اذهننی عنه ؛ فراموش گردانید مرا از آن و مشغول کرد.
آذرانفرهنگ نامها(تلفظ: āzarān) (آذر + ان (پسوند نسبت و علامت جمع)) منسوب به آتش ؛ جمع آذر (آتش) (به مجاز) دارندهی عواطف تند ؛ پر شور و شوق .
یادگارفرهنگ نامها(تلفظ: yād(e)gār) آنچه از کسی یا چیزی باقی میمانَد و خاطرهی او را در اذهان زنده نگهمیدارد ؛ یاد ، خاطره؛ یادگاری ؛ (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی زبیری مکنی به ابوالحسین . او راست : جنان الجنان و ریاض الاذهان فی شعراء مصر. وفات وی به سال 563 هَ . ق . بود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی ملقب بقاضی رشید. او راست : کتاب الجنان و ریاض الاذهان .
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) حسین بن حسن مکنی به ابوالمحاسن . محدث دانشمند و مفسر فاضلی بود. وی از معاریف علمای امامیه محسوب میشد. او را است : جلاء الاذهان فی تفسیرا