ادهانلغتنامه دهخداادهان . [ اِ ] (ع مص ) ظاهر کردن خلاف باطن . (منتهی الارب ). مداهنه . (زوزنی ). مداهنت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دروغ گفتن . || نفاق کردن . || پوشیدن . (آ
ادهانلغتنامه دهخداادهان . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) چرب شدن . || طلا کردن روغن بر خود. (منتهی الارب ). روغن مالیدن . خویشتن را بروغن چرب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
تُدْهِنُفرهنگ واژگان قرآننرمي و ملايمت کني (از مصدر ادهان است که مصدر باب افعال از ماده دهن است ، و دهن به معناي روغن ، و ادهان و مداهنه به معناي روغن مالي ، و به اصطلاح فارسي ماست مالي
يُدْهِنُونَفرهنگ واژگان قرآننرمي و ملايمت کنند (از مصدر ادهان است که مصدر باب افعال از ماده دهن است ، و دهن به معناي روغن ، و ادهان و مداهنه به معناي روغن مالي ، و به اصطلاح فارسي ماست مال
مُّدْهِنُونَفرهنگ واژگان قرآنسهل انگاری کنندگان - بی اعتنایی کنندگان (جمع اسم فاعل از مصدر ادهان است ، و ادهان به معناي سهلانگاري است ، که البته در اصل به معناي روغن مالي به منظور نرم کردن
مدافلغتنامه دهخدامداف . [ م َ ] (اِ) حقه خانه ، خانه ای که در آن ادهان معطره کنند. (یادداشت مؤلف ).