ام سعیدلغتنامه دهخداام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) (احمسیه ) از اصحاب حضرت صادق بوده و روایتی هم از امام نقل کرده است . (از ریحانة الادب ج 6 ص 221).
ام سعیدلغتنامه دهخداام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) (سعدونه یاسعدویه ) دختر عصام حمیری از ادبای زنان اندلس بوده است . (از ریحانة الادب ج 6 ص 322). و رجوع به خیرات حسان ج 2 ص 65 و
ام سعیدلغتنامه دهخداام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) نام چندتن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 239 شود.
ام سعیدلغتنامه دهخداام سعید. [ اُم ْ م ِ س َ ] (ع اِ مرکب )شتر. (یادداشت مؤلف ). جمل . اشتر. (مهذب الاسماء).
ام سویدلغتنامه دهخداام سوید. [ اُم ْ م ِ س ُ وَ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع)(مهذب الاسماء). کنیه ٔ دبر است . (از مؤید الفضلاء). مقعد. (آنندراج ). || جفته . (از المرصع).
مویلغتنامه دهخداموی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. م
دیدهلغتنامه دهخدادیده . [ دی دَ / دِ ] (اِ) چشم . (برهان ) (جهانگیری ). قسمتی از چشم که بدان بینند یا جزئی از جهاز بینائی که پلک و مژه از آن مستثناست . (یادداشت مؤلف ). ج ، دید
کدولغتنامه دهخداکدو. [ ک َ ] (اِ) گیاهی است از رده ٔ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی به نام تیره ٔ کدوئیان می باشد. گیاهی است بالارونده و علفی و دارای برگهای