ادعا کردنلغتنامه دهخداادعا کردن . [ اِدْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعوی کردن . مدعی بودن . مزیتی برای خود قائل بودن . رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن .
دعوی کردنلغتنامه دهخدادعوی کردن . [دَع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مدعی بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ادعا کردن . ادعاء. (از المصادر زوزنی ) (دهار). زعم . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ) :
ادعا کردنلغتنامه دهخداادعا کردن . [ اِدْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعوی کردن . مدعی بودن . مزیتی برای خود قائل بودن . رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن .
استنادفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتکیه کردن به سند یا مدرک و آن را پشتوانۀ عمل، گفته، یا ادعا قرار دادن.
سلانهواژهنامه آزادخرامان و با ناز و ادعا و آهسته و طمأنینه راه رفتن؛ خوش خوش حرکت کردن به سمت مقصد معلوم .